این چن روزه چیشد...

ساخت وبلاگ

الان دمر رو زمین دراز کشیدم روبه روی لب تاپ عزیز تر از جانم هندزفری به گوش آهنگ و دارم واستون مینویسم...

یادتون هـَ یه عشقی داشتم به عسم احمد!؟ کع پسرخالم بود؟

چرا بود؟خب الانم دوسش دارم و هنوزم پسر خالمه گرامه!

چن وقت پیش رفتم فیسبوک واس خود مبارک پیچ درست کردم چه پیچی! اول از همه رفتم سراغ اوشون و درخواست دوستی دادم بش سریع قبول کرد تازه دخترخالمم باهام دوست کرد!

هیچی دیگه سه ساعت نشستیم ور ور حرف زدیم...بگذریم که خیلی دلم میخواد تک تکشو واستون بتعریفم ولی نه من حال تایپ دارم نه شما حال خوندن!

بنا بر این هممون میتمرگیم سرجامون! خب میگفتم... هیچی آخرش گف من خیلی اینجا رو چک نمیکنم تلگرامتو بدع منم گفتم ندرم. خلاصه آخرش رف واسم شماره مجازی گرف و تل درست کردم...

بعدشم اونجا ادامه صحبت هامون که کلی حرس منو دراورد اقای مهندسه مکانیک گرایش دریا!

یه حرفای دیگه عی هم هست که حس گفتنش نیس 

پَ فعلا ب


برچسبـهـ ـا : خاطراتم کافه گلبرگها...
ما را در سایت کافه گلبرگها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mfs81a بازدید : 182 تاريخ : شنبه 31 تير 1396 ساعت: 16:48